آنیتا جونمآنیتا جونم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

آنیتا،بهانه شیرین زندگی ما

من برگشتم از سفر

من برگشتم از مسافرت دوستای گلم. با دست پر اومدم. من که از وقتی به دنیا اومدم دیگه مامان و بابا به خاطر من سفر نرفتن. حالا امسال دوبار رفتیم مسافرت ولی بابا رضام نیومد. من انقد غصه خوردم. این بار برای خرید رفتیم. همه ش بازار بودیم. هم من خسته شدم و هم مامیِ گلم. یه چیزی بگم؟! سفر اول که برای چیدن جهیزیه ی عمه جونم رفته بودیم من خیلی فضولی کردم. مجبورشون کردم تمام وسایل خونشونو بردارن. خب دلم تنگه خونه و بابامو مادرجونم و خاله جونام بود. طفلی مامیم هیچ جا نرفت. همه ش مراقب من بود. می دونم خسته اش کردم. سفر دوم بهم خوش گذشت.من و مامیم با خاله جون و دایی جونم رفتیم. دو تا دوست جدید پیدا کردم ولی خیلی از من بزرگتر بودن اما حسابی بازی کردم باه...
28 اسفند 1390
1